رهگذر شبهای دلتنگی

ساخت وبلاگ

چه زیباست بخاطر تو زیستن

و برای تو ماندن و به پای تو مردن و به عشق تو سوختن

و چه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن

برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن

ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگی است

بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست

ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست

و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد

 

  

 

اين روزها که از همه سايه ها و آدمهاي رنگي دلم به درد آمده است تنها به پنجره اي

که عطر آرامش تو را مي پراکند چشم دوخته ام

 

 

 همین که لابلای کلماتم

نَفَس میکشی

راه میروی

در آغوشم میگیری

همین که پناه ِ واژه هایم شده ای

همین که سایه ات هست

همین که کلماتم از بی "تو"یی

یتیم نشده اند

کافی‌ست برای یک عمر آرامش ؛

باش . . .

حتی همین قدر دور

حتی همین قدر دست نیافتنی

 

 

رهگذر شبهای دلتنگی...
ما را در سایت رهگذر شبهای دلتنگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khat_khati sokoote-talkh بازدید : 335 تاريخ : شنبه 27 آبان 1391 ساعت: 2:16

سکوت کن نازنین سکوت کن

فریادت را چنین جماعت منگ

جز به سکوت بر نخواهند تافت

آغوشت را فروگیر مهربان

بازوانت را فروگیر

نوازشی نکرده دستانت را قطع می‌کنند

تا نوازشی نکنی

 

 

 

رهگذر شبهای دلتنگی...
ما را در سایت رهگذر شبهای دلتنگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khat_khati sokoote-talkh بازدید : 271 تاريخ : دوشنبه 22 آبان 1391 ساعت: 1:22

گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...

گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی

گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...

گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و

حال هم که...

گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای

گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...

گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...

گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید

 

رهگذر شبهای دلتنگی...
ما را در سایت رهگذر شبهای دلتنگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khat_khati sokoote-talkh بازدید : 296 تاريخ : دوشنبه 22 آبان 1391 ساعت: 1:15

 

خدایا...دهانم را بو کن!...ببین...بوی سیب نمیدهد!

من هیچ وقت حوایی نداشتم که برایم سیب بچیند!

میدانی یک آدم بدون ِحوایش چقدر تنها میشود؟!

میدانی محکوم بودن چقدر سخت است

وقتی که گناهی نکرده باشی و حتی سیبی را نبوییده باشی؟!

میدانی حوای بعضی از آدم هایت میگذارند و میروند؟!

میدانی که میروند و جلوی چشم آدم، حوای دیگری میشوند؟!

نمیدانی!

تو که حوا نداشته ای هیچ وقت!

ولی اگر میدانی و باور کرده ای خستگی ام را، این آدم را ببر پیش خودت!.

خسته ام از زندگی...دهانم را بو کن!...ببین...بوی سیب نمیدهد!!...


 

 

رهگذر شبهای دلتنگی...
ما را در سایت رهگذر شبهای دلتنگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khat_khati sokoote-talkh بازدید : 274 تاريخ : جمعه 19 آبان 1391 ساعت: 15:47

 

عاشق شدم همانند پرنده در قفسی كه عاشق آزادیست

 

عاشق شدم همانند آن شقایق تنهایی كه عاشق عطر افشانیست

 

عاشق شدم و در اتش این عشق خاكستر شدم

 

سوختم از بی وفایی ها همانند ققنوسی كه برای زندگی دوباره  میسوزد

 

اما من نه برای زندگی دوباره بلكه برای وصال یار سوختم

 

عاشق شدم همان قدر كه هیچ كس عاشق من نشد

 

سوختم در این عشق همان قدر كه كسی برای عشق من نسوخت

 

نمیدانستم عشق هم دروغ دارد عشقی كه مایه حیات من بود

 

نمدانستم كسی كه  عشق و زندگی من است روزی مرا ترك خواهد كرد

 

او مرا ترك كرد و عشق او سبب ترك زندگی من شد

 

خداحافظ زندگی من ...!

 

 

رهگذر شبهای دلتنگی...
ما را در سایت رهگذر شبهای دلتنگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khat_khati sokoote-talkh بازدید : 317 تاريخ : جمعه 19 آبان 1391 ساعت: 15:28

 

خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد

 نخواست او به منِ خسته بی‌گمان برسد

شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت

کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟

چه می‌کنی اگر او را که خواستی یک عمر

به راحتی کسی از راه ناگهان برسد ...

رها کنی، برود، از دلت جدا باشد

به آنکه دوست‌ترش داشته ... به آن برسد

رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند

خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد

گلایه‌ای نکنی بغض خویش را بخوری

که هق هق تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند که ... نه! نفرین نمی‌کنم که مباد

به او که عاشق او بوده‌ام زیان برسد

 

 

رهگذر شبهای دلتنگی...
ما را در سایت رهگذر شبهای دلتنگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khat_khati sokoote-talkh بازدید : 292 تاريخ : جمعه 19 آبان 1391 ساعت: 15:33


باز هم مثل همیشه که تنها میشوم

 

 

دیوار اتاق پناهم میدهد

 

 

بی پناه که باشی قدر دیوار را میدانی !

 


 

رهگذر شبهای دلتنگی...
ما را در سایت رهگذر شبهای دلتنگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khat_khati sokoote-talkh بازدید : 266 تاريخ : جمعه 19 آبان 1391 ساعت: 16:13

دیشب را تا صبح بدنبالت گشتم

لابه لای تمام خاطرات گذشته...

تمام خوابهایم را  ورق زدم...

لحظه به لحظه اش را...

رد پایت همه جا جاریست...

اما...

دوباره تکرار داستان همیشگی

نبود تو و انتظار من...!!!

امروز را هم دوباره دنبالت می گردم......مثل همه روزهای نبودت!!!

امروز هم سراغت را از تمام برگ ها می گیرم...!

شاید برگی را از قلم انداخته باشم!

 

رهگذر شبهای دلتنگی...
ما را در سایت رهگذر شبهای دلتنگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khat_khati sokoote-talkh بازدید : 305 تاريخ : جمعه 12 آبان 1391 ساعت: 23:31

هرگز فراموش نمی کنم

سخنانی راکه از چشمان تو شنیدم

می گویند چشمها هرگز دروغ نمی گویند

اما من شیرین ترین دروغ ها را از چشمان تو شنیدم

آن هنگام که می گفتند:

«دوستت دارم»

 

 

رهگذر شبهای دلتنگی...
ما را در سایت رهگذر شبهای دلتنگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khat_khati sokoote-talkh بازدید : 277 تاريخ : جمعه 12 آبان 1391 ساعت: 23:26

 نمیدانم بگویم بمان یا برو ؟؟؟ چرا که باور کرده ام به هیچ فعلی پایبند نیستی !!!

*

*

چه فرقی میکنه که من عاشق تو باشم یا عاشق رنگین کمان ، وقتی هردو هفت خطید !!!

*

*

دیگر هیچ چیز مشترکی بین ما نیست ، تنها آسمانمان یکیست !!!

*

*

خنجری از پشت در قلبم فرو رفت پشت سرم را نگاه کردم  . . .
کسی جز تو نبود . . .

*

*

حضورت در کنار من معجزه نبود ، نبودنت هم فاجعه نیست !
فردا روزِ دیگری برای من خواهد بود ، بیشتر از این برایت اشک نخواهم ریخت !

*

*

 

حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات / باشد، قبول…لااقل این نکته را بدان:

آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم

در سینه می تپید،

دلم بود…

نا مهربان..  خداحافظ

*

*

کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده باشد به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد بست . . .
به نامردانی چون تو دیگر دل نخواهم بست . . .

*

*

به نامردی نامردان قسم جانا که نامردی
که نامردان خجل گشتند از بس که تو نامردی

*

*

برای خیانت ، هزار راه هست
اما هیچ کدام به اندازه تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست !

*

*

ترکت میکنم ، تا هر سه راحت شویم …
من ، تو و رقیبم
من از قید تو ، او از قید من و تو از قید خیانت …

*

*

نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی
به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی
نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی
به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی
نمی بخشمت به خاطر زخمی که با خیانت بر وجودم  تا ابد نشاندی
*

*

این روزها از حوالیِ تو ، بوهایی به مشامم می رسد
نکند بوی خیانت جایش را به عطر خوشت داده باشد …

 

 

این متن رو مخصوص تو گذاشتم 



رهگذر شبهای دلتنگی...
ما را در سایت رهگذر شبهای دلتنگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khat_khati sokoote-talkh بازدید : 357 تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1391 ساعت: 0:47